نتایج جستجوی عبارت «حسین یاراحمدی رودبار داراب دبستان شهید باهنر ریزآب مدرسه ارشاد روستای کارگاه دبیرستان امام خمینی کربلای پنج شلمچه رودخور ۱۳۴۶/۵/۱۰ ۱۳۶۶/۱/۲۵ کربلای ۸» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهید نعمت الله منعمی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
خدایا منعمی بار سفر بست دل مادر ز داغش غرق خون شد به هر گل می رسد می بوید او را همی گـوید خدایـا منـعمم کـــو پدر از بار هجرش پشت بشکست چو لیلا سر به صحرای جنون شد به هر جا می رود می جوید او را چــراغ خانــه شمع خـلوتم کـــو  ...
شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشسته‌ام و زمین و آسمان غم‌آلود را نگاه می‌کنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشسته‌ام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمی‌دانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمی‌کند...
شهدا سال 61 -نامه شهید محمد به روش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد به روش »
یا ایها الذین آمنوا ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم. ای مسلمانان اگر نصرت دهید دین خدا را، نصرت دهد خدا شما را و ثابت کند قدمهای شما را. ای خدای بزرگ کاش جای یک جان هزاران جان داشتم که در راه تو فدا می‌کردم. سلام بر شما پدر و مادرم، الآن که دارم برایتان نامه می‌نویسم ساعت 12 ظهر است و تمام برادران در سنگر دست به دعا برداشته‌اند. اینجا همه جا سکوت است و فقط صدای...
بیاد شهید محمد کاری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
در عید استقرار جمهوری ایران از کربلا‌کاری رسیده میهمان است مادر بگوید در غمش با آه و زاری نعش‌محمد از سفر آمد خوش آمد بود آرزویم تا که دامادش نمایم می‌خواستم تا حجله عیشش ببندم گشته امیدم نا امید از جور صدام لیکن‌از‌آن شادم‌که تا کوی حسینی جان در ره قرآن و دین داده جوانم تا مهرومه اندر جهان تابنده باشد یاد از علی اکبر کنم مانند لیلا یارب به خون پاک فرزندان زهرا گفتا توکل درغم هجر...
به یاد شهید محمود رضا (مسیح) بهرامی
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار آقاي محمد معاني »
سر زد از برج‌ شهادت نور افشان اختری ماه تابان بود آری هم درخشان گوهری سر زد از برج‌ شهادت نور افشان اختری یک‌جهان‌‌امید‌بود‌یک جهان عشق وصفا کوهی از ایمان الله و توکل با خدا سر زد از برج‌ شهادت نور افشان اختری عشق‌اسلام مبین برجسم‌وجانش‌شعله‌ور می‌زد‌ از عشق‌خدا برجان دشمن‌ها ‌شرر سر زد از برج‌ شهادت نور افشان اختری بوده اندر مکتب اسلام دانشجو مدام تا که‌در‌درگاه حق شایسته شد با احترام سر زد از برج‌ شهادت...
بیاد شهید محمد علی سروری
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ازجهاد مردمی نعش شهیدی ‌می‌رسد سروری آمدکه‌آرد مژده وصل ‌‌حسیـن رسد از جبهه ها اینک شهیدی امیدش وصل دیدارحسین بود ز موج انفجار افتاده از پا بدی رزمندگان را یار و یاور عزیزان سروری قربان دین شد ز صنف کامیونداران نی ریز در آن ساعت که مرگش شد برابر توکل با شهیــدان بـــسته پیمـــانبهر فتح کربلا بوی امیدی می رسد آری آری بـهر ما ازنوامیدی می رسد که در دل بوده است او را امیدی رضای خاطر پیر...
در کنار عکس پاسدار شهید علی حداد
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و ادبيات » اشعار مرحوم محمود توکل »
ای‌علی‌نادیدن‌روی تو ما را مشکل است رنگ روی ما کند راز نهانی آشکار سرفراز و سرخ رو در نزد یزدانیم ما درگلستان‌وصالت‌روزوشب‌چون عندلیب شدگرفتار خم گیسوی تو ما را چه دل ماندگان در راه‌کویت هرزمان اندر فغان آتش‌هجران‌حداد است از بس جانگداز قامتش سرو روان و صورتش مانند گل پاسدار دین‌حق حداد بود از جان و دل همچوسالار‌شهیدان‌پیکرش‌چاک‌چاک بالب‌عطشان بشد حداد سوی حق روان هست‌محمود‌توکل‌در غمت‌ سوزان ‌چوشمع ازغم‌ روی‌توای‌ سرو‌‌روان‌خون‌در‌دل است سرّ این‌معنی‌یقین‌داندهرآنکس‌عاقل است عزت‌وشأن‌وشرف‌ما خاندان را...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعله‌ور می‌سوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست می‌داشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشم‌های پلید و کثیف می‌دانم، خوب می‌دانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید علی محمد زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در دومین روز از دی‌ماه سال ۱۳۴۵، در آباده طشک از توابع نی‌ریز، چشمان زیبای «علی‌محمد» به دنیای خاکی باز شد و دنیایی از شادی و مهربانی را با خود به همراه آورد. روح دیانت و تقوای حاکم بر خانواده علی‌محمد را با اصول اصیل اسلامی آشنا کرد و پرورش داد. انجام فرایض دینی را از همان اوان کودکی به او یاد دادند. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خویش با موفقیت سپری کرد. سپس برای...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حاجی آقا خرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
در چهاردهمین روز از آبان سال ۱۳۰۳ در شهرستان نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و مذهبی رایحه وجود کودکی زیبا محیط پائیز زده خانه را بهاری و با عطر وجود خود، عطرآگین کرد. نام او را حاجی‌آقا نهادند. آن دوران مصادف بود با نخست‌وزیری رضاخان و استعمار انگلستان بر ایران. حاجی‌آقا به‌آرامی بزرگ شد و با گوشت و پوست خود ظلم و بیداد پهلوی را لمس کرد. در ۱۳۴۲/۳/۱۵ با انقلاب اسلامی همدل شد و در سال‌های ۱۳۵۶ و...